خودم را محک زدهام
محیا دهقانی بازیگر نقش ماه منیر در سریال «مستوران»
خودم را محک زدهام

بعد از دیدن بخش‌هایی از قسمت‌های فصل اول «مستوران» بسیار مشتاق شدم تا در فصل دوم حضور داشته باشم.

استراتژی عروج!
استراتژی عروج!

«مجنون» با یک فیلم‌نامه حساب شده قصه شهادت شهید زین‌الدین را قدم به قدم برای مخاطب به تصویر می‌کشد. «مجنون» استراتژی مشخص و سینماتیکی برای عروج شهدای جنگ ایران و عراق دارد.

«بهشت تبهکاران» در زبان امروز
«بهشت تبهکاران» در زبان امروز

بد نبود نویسنده فیلمنامه «بهشت تبهکاران» نیز در طراحي شخصیت‌های قدیمی و نگارش گفتگوهای ایشان دقت بیشتری به خرج می‌داد تا حس و حال آن دوران را بهتر انتقال دهد.

آیا رویای جلیل در «آپاراتچی» تحقق می‌یابد؟
آیا رویای جلیل در «آپاراتچی» تحقق می‌یابد؟

ماجرای فیلم با فیلمنامه قوی و پرکشش، به خوبی رویای یک فیلمساز را به تصویر می‌کشد و با اشاره به فساد پشت صحنه قبل از انقلاب و غیراخلاقی بودن فیلم‌فارسی، اسم بردن از سینمای پاراجانف به عنوان شاعرانه‌ترین سینمای جهان، فیلم‌های هنری و تجاری را در تقابل با هم قرار می‌دهد.

دوست دارم مردم قصهام را گوش بدهند
کارگردان فصل دوم مجموعه مستوران:
دوست دارم مردم قصهام را گوش بدهند

سیاستگذاری اصلی‌اش مطرح کردن افسانه‌های کهن ایرانی و آشنایی مردم با این افسانه‌ها بوده و اگر فصل سومی هم برای این سریال وجود داشته باشد قطعاً با همین رویکرد خواهد بود

«میرو»؛ میوه دفاع مقدسی سیستان و بلوچستان
«میرو»؛ میوه دفاع مقدسی سیستان و بلوچستان

معلوم نیست که مسئله و گره شخصیت «میرو» چیست؟ آیا می‌توان با خرده داستان‌ها و کشمکش‌های ساده گره‌افکنی را تا اواخر فیلم به تعویق انداخت؟ اگر تمایل رفتن «میرو» به جبهه و درخواست رضایت مادرش، نقطه عطف دوم فیلم است، نقطه عطف اول آن کجاست و چرا به اندازه آن قدرت ندارد؟

رنگین‌ترین موج زندگی!
رنگین‌ترین موج زندگی!

«آغوش باز» یک تجربه متفاوت در مواجهه با کارگردانی به نام بهروز شعیبی است! این امر در بسیاری از سویه‌های فیلم رویت می‌شود.

عشق در سال‌های جنگ!
عشق در سال‌های جنگ!

در سینما ترفندهای زیادی برای جذب مخاطب و سرگرم کردن آن وجود دارد. «قلب رقه» از چند ترفند قابل توجه برای رسیدن به این امر استفاده کرده است.

«دست ناپیدا» و موقعیت دراماتیک ناپدید
«دست ناپیدا» و موقعیت دراماتیک ناپدید

فیلم «دست ناپیدا» با ریتم کند، بازی‌های معمولی و داستانی فاقد کشمکش‌های دراماتیک نمی‌تواند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند و علاوه بر بعد ندادن به شخصیت‌ها و فقدان نمایش انگیزه برای آنها، در تبدیل این موقعيت نمایشی به یک درام قوی موفق عمل نمی‌کند.

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ خماری چندم؟
«صبحانه با زرافه‌ها»؛ خماری چندم؟

پرسش اینجاست که یک کارگردان وطنی تا چه اندازه مجاز است دست به چنین اقتباس و بازتولید حوادث روی داده در یک فیلم دیگر بزند؟ آیا در این صورت نباید به مخاطب توضیح دهد که این فیلم اقتباسی آزاد یا نعل به نعل از فیلم دیگری است؟