فرزین محدث در گفتگو با ماهنامه صبا:

بازیگری را دیوانه‌وار دوست دارم!

فرزین محدث که امسال نوروز در سریال «دوپینگ» حاضر بود، درباره تاثیر علاقه و شوق به بازیگری، تفاوت‌های شکل بازی در مدیوم‌های مختلف، تاثیر تکنیک بر بازی و .... به گفتگو نشستیم.


دیوانه بازیگری؛ عبارتی است که خودش بسیار دوست دارد درباره خودش بشنود و از آن استقبال می‌کند. سال‌هاست که پله‌پله و با تامل راه‌های منتهی به بازیگری درست را طی کرده و تلاش کرده در جهانی که مایل به کشف کردن آن بوده نقش موثرتری داشته باشد. با فرزین محدث که امسال نوروز در سریال «دوپینگ» حاضر بود، درباره تاثیر علاقه و شوق به بازیگری، تفاوت‌های شکل بازی در مدیوم‌های مختلف، تاثیر تکنیک بر بازی و …. صحبت کردیم که ماحصل آن پیش روی شماست.

  • تصویر و ذهنیت یک بازیگر در شکل‌گیری یک نقش بسیار مهم است و هر بازیگر با دیگر بازیگران متفاوت است. آیا درست رسیدن به شخصیت می‌تواند یک تکنیک باشد؟

بازیگر وقتی قرار است یک نقشی را بازی کند باید چند پارامتر را در نظر بگیرد. روان آن کاراکتر، موقعیت‌های مختلفی که در آن قرار می‌گیرد و واکنش‌های متفاوتی که دارد، بدن آن کاراکتر که در موقعیت‌های مختلف تغییر می‌کند و…. حتی اگر آن نقش بخواهد در فضای رئالیستی اجرا شود موقعیت‌ها و روان کاراکتر تغییر می‌کند. به همین دلیل با اینکه برخی از بازیگران می‌گویند این نقش از من دور است، لازم است این نکته را بگویم که هیچ نقشی از ما انسان‌ها دور نیست. یعنی اگر کسی بگوید من نقش یک جانی را بازی می‌کنم اما در عمرم جنایت نکرده‌ام، اشتباه است. ما بارها در ذهن و زندگی‌مان آدم‌ها را کشته‌ایم و جنایت کرده‌ایم. ویژگی انسان این است که از منفی پلشتی تا بی‌نهایت پاکی در او هست. ما در زندگی روزمره این‌ها را کنترل می‌کنیم اما بازیگر کنترل نمی‌کند. بازیگر تمام این‌ها، نقش‌ها و کاراکترها را بیرون می‌ریزد و می‌تواند آن را اجرا کند. برای همین وقتی فرضا نقش یک جنایتکار پیشنهاد بشود و من بگویم من جنایت نکرده‌ام اشتباه کرده‌ام؛ بله من در زندگی عادی جنایت نکرده‌ام اما در ذهنم ممکن است این کار را کرده باشم آن هم وقتی که از دست کسی عصبانی شدم و در ذهنم سر طرف مقابل را به دیوار کوبیدم. پس جنایت می‌کنم و تجربه جنایت روانی را گذرانده‌ام. حالا زمانی که نقشی را بازی می‌کنم آن ذهنیت را تبدیل به جسمیت می‌کنم. در اجرای یک نقش، روان و فیزیک با هم آمیخته می‌شوند و نقش آن هم در موقعیت‌های مختلف و در نقاط عطفی که کاراکتر در آن قرار می‌گیرد و تغییر روان و فیزیک می‌دهد، شکل می‌گیرد و به صورت تکنیکال و اکتسابی تبدیل به نقاط طلایی می‌شود. نتیجه کار خیلی خیلی جزئی به استعداد بازمی‌گردد. در دنیای امروز بازیگری یک علم است. بازیگر یاد می‌گیرد و می‌آموزد که چگونه یک نقش را اجرا کند.

  • فارغ از این روند یادگیری شما در بازیگری ‌چقدر فارغ از فیلمنامه تکنیک را چاشنی کار خود می‌کنید؟

من به عنوان یک بازیگر اگر بخواهم چیزی به فیلمنامه اضافه کنم باید آن را از فیلتر کارگردان بگذرانم. حبیب رضایی در کلاس‌های بازیگری‌اش به هنرجویان می‌گفت اگر دین‌ها کتاب‌های مقدسی مانند تورات، انجیل و… دارند، این متن مقدس برای بازیگر نمایشنامه و فیلمنامه است. من خارج از آن نمایشنامه یا فیلمنامه نمی‌توانم نقشی را بازی کنم. دیوید ممت در کتاب درست و نادرست بازیگری می‌گوید همه چیز در نمایشنامه و فیلمنامه است. چیزی خارج از آن فیلمنامه نیاورید که ممکن است در مسیر فیلمنامه نباشد. حال ممکن است من یک‌سری پیشنهادات در چارچوب فیلمنامه و یا نمایشنامه داشته باشم که درمورد آن هم باید با کارگردان مشورت کنم. در صورتی که این پیشنهادات هم سو با نقش و کاراکتری که در فیلمنامه ذکر شده است، باشد باید با کارگردان مطرح کنم و تغییرات از فیلتر او بگذرد. اگر همه این‌ها گذشت و به یک نقطه اشتراک رسید من می‌توانم آن را انجام بدهم وگرنه باید بدانم که صاحب یک اثر کارگردان است و من به عنوان بازیگر اگر در اثری بازی کنم یعنی ذهنیت آن کارگردان را با ذهنیت خود هم‌مسیر می‌کنم.

  • با این ذهنیت‌خوانی شما به درک درستی از ساختمان یک نقش می‌رسید و جزئیات را به درستی در یک شخصیت نشان می‌دهید. این به نقش رسیدن نتیجه طی کردن چه مراحلی است؟ گروه خوب و موثر، نوشته درست، مطالعه زیاد شما و یا چهان‌بینی درست؟

حاصل صحبت من با شما در حال حاضر، حاصل تجربه ۲۳ سال آموزش دیدن است. من از سال ۷۶ در کلاس‌های مختلف شرکت کردم و در دانشگاه دوره بازیگری دیدم. اولین دوره بازیگری‌ام را در کلاس‌های امین تارخ گذراندم و سپس دو سال نزد یکی از بهترین استادانم میکاییل شهرستانی دوره بازیگری دیدم. دانشگاه سوره رفتم، تئاتر خواندم و آنجا با فرهاد مهندس‌پور آشنا شدم و نزد ایشان دوره دیدم. آن زمان که موسسه کارنامه زیر نظر پرویز پرستویی و حبیب رضایی بود، دوره بازیگری مقابل دوربین را گذراندم. بعد از اتمام دانشگاه نزد کیومرث مرادی دوره دیدم و به وسیله ایشان به ایتالیا رفتم و یک ماه نیز آنجا آموزش دیدم و الان این جا هستم. می‌گویند ز گهواره تا گور دانش بجوی. من اگر در حال حاضر بمیرم هم مهم این است که درباره بازیگری دوره و آموزش دیدم و فقط مختص دانشگاه نبوده است. در حال حاضر هم تاکید دارم که حاضرم سر کلاس‌هایی بنشینم و یاد بگیرم که برای من مفید هستند. از اینکه بگویم چیزی را نمی‌دانم و قرار است یاد بگیرم، نمی‌ترسم. این از تواضع من نیست، چراکه آدم مغروری هستم؛ این از غرور من است که می‌گویم وقتی چیزی را نمی‌دانم باید یاد بگیرم، چون نشان می‌دهد به دانش اهمیت می‌دهم. این پروسه، پروسه ۲۳سال آموزش دیدن و بعد از سال ۷۹ روی صحنه تئاتر رفتن است. من دانش را کسب کردم، آموختم و یاد گرفتم و روی صحنه تئاتر و مقابل دوربین تجربه به دست آوردم و همه این موارد باعث شده است الان به یک شناختی از بازیگری برسم که در سال ۹۹-۹۸ اینگونه بازی کنم. اگر شما شش ماه دیگر با من صحبت کنید حتما باید آموزه‌هایم تغییر کرده باشد و جنس بازی من رو به تکامل رفته باشد. دست به آزمون زدن چیزی است که در وجود من است و دوست دارم تا پایان عمر با من باشد. من در برنامه «ما ایرانی‌ها» در شبکه پنج به عنوان مجری-بازیگر در کنار مجری متبحر تلویزیون؛ گیتی خامنه فعالیت می‌کنم. دلیلی که باعث شد به این برنامه بروم این بود که دوست داشتم، تجربه کنم. به عنوان مجری-بازیگر دایره لغات گسترش و ارتباطات تغییر پیدا می‌کند و این برای من آموزه‌ای به همراه دارد و در آن دست به آزمونی می‌زنم که نمی‌دانم نتیجه‌اش چه می‌شود. ممکن است پس از پایان برنامه بگویم نتیجه موفقیت‌آمیز بوده است و من برده‌ام. همچنین ممکن است بگویم تجربه موفقیت آمیز نبوده است اما باز هم من برنده شدم چراکه دست به یک آزمون و خطا زدم و از آن نترسیدم.

  • یک نکته‌ مهم در بازیگری این است که یک بازیگر باید به شدت اجتماعی باشد و درک قوی از آدم‌ها و اجتماع داشته باشد. این موضوع یک تکنیک به حساب می‌آید، درست است؟

امین تارخ در کلاس‌های بازیگری‌اش می‌گفت کاری که بازیگر می‌کند این است که متنی را که یک نفر نوشته و یک نفر آن را کارگردانی کرده برای یک انسان دیگر بازی می‌کند. تمام اتفاقاتی که شکل می‌گیرد محصول تفکر، عملکرد و روان یک انسان است. پس من اگر با مردم خود گفت‌وگو نکنم، آن‌ها را نبینم، معاشرت نکنم و مردم را دوست نداشته باشم چگونه می‌توانم نقش را بازی کنم و خودم را نشان بدهم؟ فکر کنید من تمام مدت در منزل نشسته باشم و یا زمانی که بیرون می‌روم، عینک آفتابی بزنم و فقط در یک مسیر با ماشین شخصی رفت و آمد کنم و با مردم معاشرت نکنم؛ در این صورت چگونه می‌توانم نقشی را بازی کنم؟ نمونه درخشان این مورد پرویز پرستویی است. ایشان استاد من بوده است و بسیار از او آموخته‌ام و هنوز که هنوز است در کنار مردم است. هدیه تهرانی نیز نمونه دیگر از این افراد است. مرحوم خسرو شکیبایی نیز همین طور که در این زمینه بی‌نظیر بوده است. اساتید دیگر از جمله علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، مرحوم جمشید مشایخی، مرحوم داوود رشیدی و مرحوم عزت‌الله انتظامی نیز همیشه در کنار مردم بوده و هستند و در این مساله تبحر داشته‌اند. پس من که در نسل جدید حرکت می‌کنم اگر مردم را نبینم و با آن‌ها صحبت نکنم نمی‌توانم نقش بازی کنم و خودم را نشان بدهم.

  • برخورد شما با یک نقش به چه صورت است؟ چه پروسه‌ای طی می‌شود تا به نقش برسید و بتوانید جلوی دوربین بروید؟

اول فیلمنامه برایم مهم است، دوم کارگردان، سوم بازیگرانی که در گروه هستند و چهارم عوامل پشت صحنه. جمیع این عوامل باعث می‌شود من یک نقش را بپذیرم. این کیفیت نقش است که برایم مهم است نه کمیت آن. یعنی ممکن است من ۱۰درصد در فیلمنامه باشم اما اگر آن نقش حذف شود فیلمنامه دچار خلل شود. اگر نقشی از فیلمنامه حذف شود و آن فیلمنامه دچار خللی نشود نقش زاید است. پس از پذیرفتن نقش به روان کاراکتر، جنس بیان و فیزیک نقش فکر می‌کنم که در موقعیت‌های مختلف چه اتفاقی برای آن رخ می‌دهد. سپس با کارگردان همفکری می‌کنم و اگر او قبول کرد به مرحله گریم و لباس می‌رویم تا ببینیم آن گریم و لباس چه قدر در لحنی که من انتخاب کرده‌ام می‌تواند موثر باشد. بدنی که من انتخاب کردم ممکن است به دلیل شمایل ظاهری تغییر کند چون به شمایل نقش اهمیت می‌دهم و معتقدم بیرون و فیزیک نقش دیده می‌شود. شما در وهله اول فیزیک نقش را می‌بینید و بعد به مرور به روان آن و موقعیت‌های مختلف مانند خصوصیات جسمانی، روانی، روحی و رفتاری می‌رسید.

  • نکته نقش‌هایی که شما آن را ایفا می‌کنید، باورپذیری است. شما در این راستا از بدن بسیار کمک می‌گیرید و فکر می‌کنم اگر قرار باشد یکی از شاخصه‌های شما در بازی تحلیل شود آن تکنیک‌های بدنتان است. در رسیدن به نقش مورد نظر خود چه قدر درباره بدن فکر می‌کنید و در شخصیتی که قرار است آن را ایفا کنید این تکنیک چه قدر سهم دارد؟

یک بازیگر باید فیزیک و آناتومی بدن را بشناسد. به عنوان مثال اگر بازیگر قرار است در نقشش سکته قلبی کند باید این را که در زمان سکته قلبی چه اتفاقی در بدن رخ می دهد، بداند یا اینکه بفهمد درد چگونه در بدن به وجود می‌آید. بازیگر باید کتاب‌های آناتومی و پزشکی پایه را بخواند و بداند. من فیزیک نقش و اینکه چگونه راه می‌رود، چگونه حرکت می‌کند، با دست چه می‌کند، چگونه نگاه می‌کند و….برایم مهم است. همه این موارد طراحی ذهنی بازیگر می‌شود. اما کاری که یک بازیگر باید انجام بدهد این است که وقتی مقابل دوربین و یا روی صحنه تئاتر قرار می‌گیرد طراحی ذهنی‌اش به گونه‌ای باشد که در ذوق نزند و تبدیل به ادا و اطوار نشود. این بخشی است که من معتقدم روان نقش به آن اضافه می‌شود. من نمی‌توانم نقش یک فرد خوشحال را بازی کنم اما فیزیک خموده‌ای داشته باشم یا لحظه‌ای غمگین را بازی کنم اما فیزیکم منبسط باشد. مطمئنا اگر حال من خوش باشد فیزیک بدنم منبسط و اگر غمگین باشم، منقبض می‌شود. همه این موارد باعث می‌شود بازیگر زمانی که با جزئیات این اجزا را کنار هم می‌گذارد، نقشی را بازی کند که تماشاگر نیز در وهله اول بگوید اگر من جای بازیگر بودم اینگونه می‌شدم و آنجاست که نقش باورپذیر است. یک بازیگر می‌تواند از همه تکنیک‌هایی که در دنیا وجود دارد، استفاده کند تا به نقش برسد اما مهم باوری است که باید درون خود او شکل بگیرد. اگر موقعیت‌های مختلفی را که در آن قرار می‌گیرد، باور کند، تماشاگر نیز باور می‌کند اما اگر فقط ادای یک نقش را دربیاورد و خودنمایی کند و شمایلی بدون روحیات و روان بسازد، تماشاگر آن را باور نمی‌کند.

  • از صحبت های شما می‌توان اینطور استنباط کرد که دیوانه بازیگری هستید و از تبار و شکل شما در سینمای ایران کم است. مخاطب نیز انگار بازیگری را که نقشش را بسیار جدی می‌گیرد، کمتر درک می‌کند. شما به این موضوع فکر کرده‌اید که چه قدر تماشاگر فعال وجود دارد که شیفته بازیگری همه‌جانبه باشد؟

من دیوانه‌وار بازیگری را دوست دارم به دلیل آنکه کار دیگری بلد نیستم. تمام لذت من لحظاتی است که روی صحنه می‌روم و یا مقابل دوربین هستم و به کشف و شهود می‌رسم. پس چیزی را که از آن لذت می‌برم، آموخته‌ام، یاد گرفته‌ام و عاشقانه می‌توانم در آن لحظه اجرا کنم. درباره سوال هم باید به ذائقه تماشاگر نگاه کرد. زمانی که ذائقه تماشاگر بد شود تماشاگر بد بار خواهد آمد و من هیچ ایرادی به تماشاگر وارد نمی‌بینم. این یک پروسه است که به فضای هنری برمی‌گردد. باید دوباره ذائقه تماشاگر را با چیزهای دیگر آمیخته کرد. هر کدام از ما بازیگران، کم یا زیاد تماشاگران خود را داریم. وظیفه ما به عنوان بازیگر و کسی که کار فرهنگی می‌کند این است که به تماشاگر احترام بگذاریم. البته در وهله اول بازیگر باید به خود احترام بگذارد چراکه وقتی به خود احترام بگذارد یعنی به مخاطب احترام گذاشته است. اصولا من در زندگی امیدوار هستم چراکه تنها چیزی که از انسان گرفته نمی‌شود، امید است و امیدوارم اتفاقات خوبی برای بازیگری و تماشاگرها و جامعه رخ ‌دهد.

  • شما خود طرفدار چه سبک فکری در شکل بازی هستید؟ آن مدل بازی که کاملا راحت باشد و مشخص نباشد بازی می‌کنید یا بازیگری با تمام ابعاد که تکنیک را به رخ بیننده بکشد؟

تکنیک‌ها به رخ کشیده نمی‌شوند چون بر اساس هر نقش باید یک جنس متفاوتی از بازی را انتخاب کرد. یک نقش می‌طلبد که بازیگر از تمام ویژگی‌های بدنی و فیزیکی‌اش در آن استفاده کند و نقش دیگر ویژگی دیگری را طلب می‌کند. من فکر نمی‌کنم باید خودم را به رخ بکشم و به رخ کشیدنی وجود ندارد. تلاش می‌کنم از دانسته‌ها و آموخته‌هایم در ایفای نقش‌هایی که قرار است بازی کنم، درست استفاده کنم؛ به ویژه در باورپذیری نقش‌ها. من تلاش می‌کنم خود را به‌روز کنم و از جریان روز بازیگری دنیا عقب نیفتم، بخوانم و بدانم.

  • در کار شما در تئاتر تکنیک به وضوح دیده می‌شود و تماشاگر را مقهور می‌کند، اما در سریال و تلویزیون این موضوع بسیار کمتر دیده می‌شود. دلیلش چیست؟ خود شما میزانش را کم و زیاد می‌کنید یا شخصیت‌ها اینگونه می‌طلبند؟

در تلویزیون مدیوم تغییر می‌کند و یک بازیگر نمی‌تواند آن جنس کاری را که در تئاتر انجام می‌دهد، در تلویزیون هم بازی کند. کارگردان، فیلمنامه، پینشهاد نقش و خود نقش باعث می‌شود جنس بازی‌ تغییر کند. آن جنس بازی که در تئاتر ایفا می‌کنم، در مدیوم تلویزیون و باز بر عکس انجام نمی‌شود. بازیگر باید ذهنیت کارگردان را بازی کند. شاید من دوست داشته باشم یک نقش را به گونه دیگری بازی کنم و کارگردان گونه دیگری را دوست داشته باشد اما من باید خودم را به گونه کارگردان نزدیک کنم.

  • فکر می‌کنید سریال‌های روز دنیا که توسط مخاطب عام دیده می‌شود، چقدر می‌تواند هوش مخاطب و انتظار درستش از بازیگر را ارتقا بدهد؟

برخی از سریال‌ها خیلی بد و برخی دیگر خیلی خوب هستند. اگر بخواهیم سریال‌های گذشته را با امروز مقایسه کنیم، مشخص است که سریال‌های جدید با افت کیفیت مواجه هستند. دوره‌ای سریال‌های «سربداران» و «هزاردستان» پخش می‌شد اما الان چه؟ همه سریال‌ها بد نیستند اما از نظر کیفیت و به صورت کلی افت کرده‌اند. اگر همه موارد درست و خوب اجرا شود ذهن، چشم، هوش و دانش تماشاگر در بازیگری تغییر می‌کند. نمونه درخشان این موضوع سریال‌های «وضعیت سفید» حمید نعمت‌الله و «دکتر قریب» کیانوش عیاری است که در سال‌های اخیر هنوز هم برای تماشاگر پخش می‌شود و در آن‌ها می‌توان با جنس دیگری از بازیگری، فیلمنامه و فضاسازی آشنا شد. در زمان حاضر به سمتی رفته‌ایم که فقط می‌خواهیم بسازیم و تماشاگر ببیند و همین زمان است که به بازیگری، نویسندگی و کارگردانی لطمه می‌خورد.

  • در بخش تدریس و آموزش چه قدر شوق و شور بازی و چه قدر عطش دیده شدن می‌بینید؟

اگر یک بازیگر بگوید دیده شدن برایش مهم نیست دروغ می‌گوید؛ حتی اگر من بازیگر این حرف را بزنم. بازیگری که دوره ببیند مطمئنا دوست دارد دیده شود و می‌گوید من می‌خواهم کاری کنم که دیگران من را ببینند. در نسل جدید شور و شوق زیاد است اما فراموش نکنیم در قرن ۲۱ بازیگری علم است و باید آن را آموخت و مهارتش را کسب کرد. استعداد دیگر جواب نمی‌دهد و باید با الفبای بازیگری آشنا شد و دوره دید. اگر این اتفاق بیفتد به عنوان یک بازیگر زمانی که درباره بازیگری حرف می‌زنم، حرف برای گفتن دارم و وارد فضای بیهوده نمی‌شوم.

  • چقدر از بازی کردن در نقش‌های شبیه به هم امتناع می‌کنید؟

به دلیل آنکه بسیار کم در تصویر حضور داشته‌ام، از «مارمولک» تا به الان تلاشم این بوده است که یک شکل، یک جنس و یک نوع بازی نداشته باشم و حتی در تئاتر نیز به شدت متنوع کار کرده‌ام. من در نمایشی با نام «استیو جابز» در سال ۹۷، ۱۰نقش متفاوت را بدون تغییر گریم و لباس بازی کردم.  سال ۹۸ نیز که نمایش «این یک اسارت است» را بازی کردم ۵ نقشی را ایفا کردم که با ۱۰ نقش قبلی شباهتی نداشت. در تئاتر با قدرت می‌گویم هیچ نقشی را بازی نکردم که شبیه یکدیگر باشد. در سینما هم به دلیل آنکه نقش‌های شبیه به هم به من پیشنهاد می‌شد  کمتر حضور داشتم. شما نمی‌توانید در پرونده کاری من نقشم در «مارمولک» را با نقش «زکریا» مقایسه کنید و بگویید شبیه هم هستند. نقش‌هایم در سریال «پرانتز باز» و «بچه مهندس» هم همین‌طور. پیشنهاد نقش‌های شبیه به هم به من شده است اما آن‌ها را رد کرده‌ام تا اکنون که با شما گفت‌وگو می‌کنم. اما اگر بعد از این هم مجبور شوم نقش‌های شبیه به هم را بازی کنم احتمالا به دلیل وضعیت بد اقتصادی خواهد بود.

سپیده شریعت رضوی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , دسته‌بندی نشده , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است