• کد خبر: 5489
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:20 شهریور 1401 ساعت: 14:16

رسول ملاقلی‌پور؛ هنرمندی که راهی جز فریاد زدن نداشت

مرحوم ملاقلی‌پور در آثارش گویی نمی‌تواند قالب فیلم را در یک وضعیت نرم و آرام تحمل کند، باید داد بزند و در پلان به پلان فیلم‌هایش این فریاد را به گوش جامعه برساند و هشدار و بیدارباش بدهد. 


 

صبا کریمی در روزنامه جام‌جم، به مناسبت سالگرد تولد زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور با اکبر نبوی (منتقد و مدرس سینما) در مورد این فیلمساز مطرح گفت‌وگو کرده که بخش‌هایی از صحبت‌های نبوی را در ادامه خواهید خواند.

اکبر نبوی: مرحوم ملاقلی‎پور متناسب با شرایط اجتماعی خاصی پرورش یافت و به بلوغ رسید، مانند بسیاری از جوانان پیش از انقلاب متأثر از شرایط زیستی خودش بود. طبعاً بخشی از این تأثیرات آن‌قدر معنی‌دار و عمیق نمی‌شد که همه آن‌ها را برای اقدام برانگیزاند اما کسانی هم بودند که آن شرایط (ظلم و بی‌عدالتی، استبداد نفسگیر رژیم پهلوی و سایه سنگین ساواک و حکومت پلیسی خشن و‌…) آن‌ها را وارد جهان خاصی از شناخت‌، معرفت و احیاناً کنش‌هایی می‌کرد.

به گفته نبوی؛ در آغاز مرحوم ملاقلی‌پور مانند بسیاری از جوانان در عوالم معمولی خاص خودش است البته همراه با ذوق غریزی هنری که دارد اما نگاه توحیدی رسول بعد از کوران تظاهرات مردم علیه پهلوی، جهت فعالیت هنری او را روشن می‌کند. به‌عنوان یک عکاس به شکل پیوسته و فعال در تظاهرات حضور دارد، عکاسی می‌کند و بنا به گفته خودش از عکس‌های او در مساجد آن دوره هم نمایشگاه عکس برپا کرده بودند.

 هنرمندی که به جامعه خود بی‌اعتنا نیست

نبوی ادامه می‌دهد: متناسب با شرایط پس از انقلاب او فرآیند هنری‌اش را از مرحله عکاسی ارتقا می‌دهد و وارد فیلمسازی می‌شود. در واقع اگر بخواهم به‌طور خلاصه بگویم، چه رسول ملاقلی‌پور عکاس در ماه‌ها و روزهای منتهی به پیروزی انقلاب در سال ۵۷ و چه رسول ملاقلی‌پوری که فیلم‌های داستانی کوتاه می‌سازد، همچون «سقای تشنه لب» و «شاه کوچک» و چه رسولی که وارد سینمای حرفه‌ای می‌شود و فیلم‌های بلند سینمایی می‌سازد در حقیقت در مسیری قدم می‌گذارد که این روند به یک برآیندی می‌رسد؛ برآیند هنرمندی که با باورهای توحیدی‌اش، نسبت به بسیاری از مسائل اصلی و بنیادین جامعه خودش مطلقاً بی‌اعتنا نیست و به آن واکنش نشان می‌دهد.

او با تأکید بر روحیات ملاقلی‌پور ادامه می‌دهد: واکنش‌ها هم از جنس شخصیت فردی خودش است، شخصیت فردی کسانی مانند رسول ملاقلی‌پور به شدت کنش‌مند و ستیهنده است. این‌جور افراد کنش‌پذیر و منفعل نیستند (اساساً هنرمند اصیل و واقعی منفعل نیست و ذات هنر کنش‌مندی است و با کنش‌پذیری فاصله دارد). در واقع، ما با رسول ملاقلی‌پوری روبه‌روییم که نسبت به شرایط زیستی جامعه خودش حساس و به لحاظ شخصیت فردی به‌شدت کنش‌مند است و کارنامه‌ای‌ با این ویژگی‌ها از خودش برجای گذاشته است.

عدالت‌خواهی و آرمان‌جویی؛ شاخصه مشترک نسل قبل از انقلاب

از اولین فیلم بلندش «نینوا» و پس از آن «بلمی به سوی ساحل» و «پرواز در شب» تا آخرین ساخته‌اش «میم مثل مادر» در همه آن‌ها، دغدغه‌های اجتماعی، انسانی، آرمانی، توحیدی و آن روحیه‌ کنش‌مند و پرخاش‌جویانه به شکل برجسته و عریان وجود دارد؛ به‌گونه‌ای که انگار هنرمند طاقت از کف داده و می‌خواهد علیه «وضع موجود» و برای رسیدن به «وضعیت مطلوب» فریاد بزند. گویی نمی‌تواند قالب فیلم را در یک وضعیت نرم و آرام تحمل کند، باید داد بزند و در پلان به پلان فیلم‌هایش این فریاد را به گوش جامعه برساند و هشدار و بیدارباش بدهد. تقریباً در همه آثار مرحوم ملاقلی‌پور چه آثار شاخص و برجسته‌اش در سینمای دفاع مقدس، مانند «سفر به چزابه»، «هیوا»، «نجات‌یافتگان»، «پرواز در شب» و چه فیلم‌های شاخص اجتماعی‌اش مانند «مجنون»، «خسوف»، «پناهنده»، «نسل سوخته»، «قارچ سمی» و حتی در «میم مثل مادر» آن هشدارها، بیدارباش‌ها و فریادها را همراه با کنش‌مندی ذاتی رسول کاملاً می‌توان دید. در تمام آثار فوق این ویژگی‌ها به‌عنوان شاخصه‌های معرفتی و شخصیتی رسول ملاقلی‌پور به‌عنوان یک هنرمند موحد که به‌شدت، هم‌ به جهان‌بینی توحیدی معتقد است و هم ملتزم، وجود دارد و بدون هیچ تردیدی می‌توانیم این را در همه آثارش ببینیم که خودش آن را فریاد می‌زند و پنهانش نمی‌کند.

در بخش دیگری از این گفت‌وگو سراغ این گزاره مهم می‌رویم که ملاقلی‌پور بیشتر به عنوان یک سینماگر معترض شناخته می‌شود که شیوه اعتراضش نیز با همقطارانش متفاوت است؛ از این منتقد و پژوهشگر می‌پرسیم آیا فیلم‌های مرحوم ملاقلی‌پور صرفاً برآیندی از درون دادخواه و معترض اوست یا حاصل تسلط شرایط اجتماعی بر فیلم است؛ و او این گونه پاسخ می‌دهد: نسلی که رسول ملاقلی‌پور متعلق به آن است به شدت آرمان‌خواه و عدالت‌جوست، حالا عده‌ای مبتنی بر یک جهان‌بینی توحیدی این عدالت‌خواهی و آرمان‌خواهی را پی‌جویی می‌کردند و برخی هم در مسیرهای دیگری آن عدالت را پی می‌گرفتند، اما در همه جوانان آن نسل پیش از انقلاب این دو شاخصه مشترک است؛ چه جوان‌هایی که بر بستر نگره‌های اسلامی و شیعی، یک نهضت فرهنگی فراگیرِ اجتماعی را با هدف آگاه سازی مردم نسبت به سرنوشت‌شان و سرطان بدخیم حکومت پهلوی، پی می‌گرفتند و چه جوان‌هایی که احیاناً وارد فعالیت‌های چریکی و مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی می‌شدند ولی در هرحال همه‌ آنها آرمان‌خواه و عدالت‌جو بودند و می‌خواستند سرنوشت جامعه را تغییر بدهند و در واقع از ظلم و بی‌عدالتی پیش از انقلاب به تنگ آمده بودند. خب! رسول ملاقلی‌پور متعلق به چنین نسلی است و آرمان‌خواهی و عدالت‌خواهی به سرشتِ فردی این گونه آدم‌ها تبدیل شده بود و به همین خاطر است که در همه آثار رسول این عدالت‌خواهی و آرمان‌خواهی را می‌توان دید، حتی در آثار ضعیفش مانند «کمکم کن» که به زعم من ضعیف‌ترین اثر رسول است. درباره «نینوا» این را نمی‌گویم چون این فیلم اولین مشق او در ساخت یک اثر داستانی بلند است اما «کمکم کن» پس از چندین فیلم شاخص و خوب ساخته شد اما بد از آب درآمد.

وی در توضیح این‌که چرا پس از ساخت چندین اثر موفق فیلم، ضعیفی مانند «کمکم کن» ساخته می‌شود، این‌طور می‌گوید: بازمی‌گردم به شرایط اجتماعی. یادم هست آن زمان که فیلم ساخته شد و به نمایش درآمد نقدی درباره آن نوشتم که تیترش این بود: «آشفته و پریشان همچون جامعه». بله! جامعه آشفته و پریشان بود، البته این نافی ضعف‌های دراماتیک و تکنیکی فیلم نیست، اما این فیلم نتیجه جامعه آشفته و روحیه هنرمندی به شدت حساس است. رسول فوق‌العاده آدم حساسی بود و نسبت به مسائل کوچک و به ظاهر پیش پا افتاده تا مسائل بزرگ حساسیت نشان می‌داد. او هیچ‌گاه از اطراف خودش غافل نبود، بد نیست خاطره‌ای هم تعریف کنم؛ یک سال به اتفاق ۵۰ ، ۶۰ نفر از هنرمندان رشته‌های مختلف به میزبانی شهرداری تهران و خانه سینما به مشهد سفر کردیم تا شب بیست‌وسوم ماه مبارک رمضان برای مراسم احیا در حرم امام رضا(ع) باشیم. آن شب افطار و شام را مهمان سفره‌خانه حضرتی بودیم و زمانی که می‌خواستیم وارد شویم صفی طولانی از مردم را دیدیم که منتظر فیش غذا بودند. سر سفره افطار هیچ کدام از ما حواسمان نبود اما رسول حواسش به آدم‌هایی بود که بیرون ایستاده بودند. غذاهای اضافه‌ سرِ سفره را جمع کرد و غذاهای دست نخورده دیگران را هم برداشت. از او پرسیدم رسول چه کار می‌کنی؟ گفت «اکبر، مردم بیرون ایستاده‌اند و منتظر تبرک غذای حضرتی هستند!» ببینید چقدر آدم باید ذهنش متوجه اطرافش باشد و غفلت نکند. این خاطره را به عنوان شاهد مثال آوردم. در «کمکم کن» هم همین‌طور بود. جامعه‌ وضعی به شدت آشفته و پریشان داشت، حالا رسول به عنوان فیلمسازی دغدغه‌مند، کنش‌مند و کسی که می‌خواهد نسبت به این وضعیت، اعتراضی را سامان بدهد «کمکم کن» را می‌سازد و اتفاقاً آن را پرشتاب هم می‌سازد. این فیلم را خیلی سریع ساخت؛ گویی زمانِ بیان مکنونات درونی رسول همین الان است و نباید آن را به تعویق بیندازد و باید همین حالا واکنش نشان بدهد زیرا جامعه در آستانه یک وضعیت جدید است که مناسبات اخلاقی و انسانی به دلیل تغییر ریل‌گذاری کشور در حوزه اقتصاد، فرهنگ و مناسبات انسانی، به ویژه در سال‌های پس از جنگ گرفتار اختلال شده و این اختلال ممکن است در آینده صدمات سنگین‌تر و سهمگین‌تری در جامعه برجای بگذارد که البته در حال حاضر هم شاهد بخشی از آن هستیم.

 

اگر رسول بود، فریاد زخمی‌اش بلندتر بود

از او می‌پرسیم در طول سال‌های پس از درگذشت مرحوم ملاقلی‌پور دنیا دستخوش تغییرات بسیاری شد. فکر می‌کنید اگر او امروز حضور داشت مواجهه‌ا‌ش با مسائل پیرامون چگونه بود؟ وی در واکنش به این پرسش کمی مکث می‌کند و می‌گوید: با روحیه فوق‌العاده حساسی که از او سراغ دارم باید بگویم خیلی اذیت می‌شد.

رسول راحت و ساده از کنار مسائل عبور نمی‌کرد، یک غیرت‌مندی خاصی در او وجود داشت و این شرایط او را خیلی اذیت می‌کرد. شاید فریاد زخمی‌اش بلندتر بود و بی‌گمان اگر تقدیرش بر این بود که عمر طولانی‌تری می‌داشت و می‌ماند ما شاهد چند فیلم اجتماعی و دفاع مقدسی درخشان از او می‌بودیم، ولی دریغ و درد که عمرش به دنیا نبود و در اسفند ۸۵ رفت به آن‌جایی که خوانده بودندش. اکبر نبوی که با مرحوم ملاقلی‌پور دوستی دیرینه‌ای داشت در پایان صحبت‌های خود می‌گوید: ۱۷ شهریور سالروز تولد رسول است و من می‌دانم که روحش شاهد است و می‌شنود، می‌خواند و همه اینها را می‌بیند. می‌خواهم به او بگویم رسول جان! جایت خیلی خالی است و تولدت هم مبارک.

 

منبع: روزنامه جام‌جم/ صبا کریمی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است