جیمز کان؛ خشمگین و بی‌پناه

جیمز کان متخصص بازی در نقش افرادی با ظاهر خشمگین به شمار می‌رفت که انگار در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بی‌پناه به‌نظر می‌رسیدند.


بعضی‌ها، هر چقدر هم تلاش کنند، همواره با یک تصویر به یاد آورده خواهند شد. جیمز کان که روز گذشته از دنیا رفت، یکی از این بازیگران بود و آن تصویر هم، صحنه قتل سانی کورلئونه در «پدرخوانده» است: جایی که صدها گلوله به سمت او شلیک شد تا شاهد یکی از اپرایی‌ترین مرگ‌های تاریخ سینما باشیم.

سانی بزرگ‌ترین فرزند دون ویتو کورلئونه و جانشین او به شمار می‌رفت. اما سرنوشت تصمیم دیگری برای او گرفته بود. در خارج از دنیای «پدرخوانده» هم چنین به نظر می‌رسید که بازی در این فیلم راه را برای تبدیل کان به یکی از فوق‌ستاره‌های هالیوود هموار کرده است. کان البته پیش از «پدرخوانده» بازیگر گمنامی نبود. او تجربه بازی در دو فیلم به کارگردانی هاوارد هاکس بزرگ («خط قرمز ۷۰۰۰» و «ال‌دورادو») را در کارنامه داشت و حتی با خود فرانسیس فورد کاپولا هم در فیلم «مردم بارانی» همکاری کرده بود. حتی می‌گویند در زمان ساخت «پدرخوانده» آن‌قدر طرفدار داشت که بسیاری از دختران جوان طرفدار کان سر صحنه فیلمبرداری ترور سانی جمع شده بودند و حضور آن‌ها یکی از عواملی بود که کان را برای پذیرش نصب ترقه‌ها و بازی در آن سکانس دهشتناک اما همزمان باشکوه ترغیب کرد. به‌هرحال به‌نظر می‌رسید «پدرخوانده» همان سکوی پرتابی است که هر بازیگری برای تبدیل به یک فوق‌ستاره احتیاج دارد. به جز نقش مایکل کورلئونه که آل پاچینو را به یکی از محبوب‌ترین بازیگران سینمای آمریکا تبدیل کرد، شاید سانی نقشی بود که بیشترین فرصت را برای خلق یک ستاره فراهم می‌کرد: جوانی برون‌گرا و عصبی اما در عین حال به‌شدت خانواده‌دوست که ترکیب این ویژگی‌ها به چشم اسفندیار او تبدیل می‌شد. اما در ادامه اوضاع آن‌طور که انتظار می‌رفت پیش نرفت.

البته کان نقش‌آفرینی‌های مختلفی را در دهه ۷۰ به ثبت رساند: بازگشتی به‌یادماندنی و تک‌سکانسه در «پدرخوانده ۲»، استاد ادبیاتی که معتاد به قمار هم هست و به همین خاطر در شرایط پیچیده‌ای قرار می‌گیرد در «قمارباز»، جوان بی‌قرار و جسور «رولربال» (فیلمی که ویژگی‌های درام‌های ورزشی و فیلم‌های علمی، تخیلی را با الگوهای شخصیت‌پردازی محبوب در سینمای دهه ۷۰ آمریکا در هم می‌آمیخت)، مأموری که مورد خیانت قرار می‌گیرد («قاتل زبده» به کارگردانی سام پکین‌پا)، شومنی که رابطه‌ای توفانی را با یک خواننده در پیش می‌گیرد در «بانوی مسخره» و… همین توصیف‌های کوتاه نشان می‌دهند که کان در قالب شخصیت‌های متنوعی فرو رفت اما هیچ‌گاه نتوانست در قالبی به‌جز سانی کورلئونه در ذهن عموم مخاطبان ماندگار شود.

در ابتدای دهه ۸۰، بازی در نقش اصلی فیلم «سارق» (اولین فیلم بلند سینمایی مایکل مان) یکی دیگر از نقش‌آفرینی‌های ماندگار کان را رقم زد. داستان تکرارشونده سارقی که در پی اجرای آخرین سرقت بزرگ پیش از تغییر مسیر است، انگ کارنامه جیمز کان (که متخصص بازی در نقش افرادی با ظاهر خشمگین به شمار می‌رفت که انگار در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بی‌پناه به‌نظر می‌رسیدند) محسوب می‌شد. اما درخشش بعدی او در «میزری/ مصیبت» (تقریباً یک دهه بعد از «سارق») غافلگیرکننده بود و ربطی به تصویر عمومی شکل‌گرفته از جیمز کان پیدا نمی‌کرد: داستان نویسنده مشهوری که با یکی از طرفداران افراطی‌اش روبه‌رو شده و ارتباط‌شان جنبه‌ای سادیستی پیدا می‌کند. البته این کتی بیتس بود که برای بازی در نقش آن طرفدار حسابی دیده شد و حتی جایزه اسکار هم دریافت کرد. اما در مرور فیلم، انعطاف‌پذیری کان در نقشی که شباهت چندانی به مهم‌ترین نقش‌آفرینی‌های قبلی‌اش ندارد هم از نکاتی است که جلب نظر می‌کند.

کارنامه کان از آن به بعد پر است از نقش‌آفرینی‌های کوتاهی که گاه مثل «داگویل» به یاد می‌مانند و در اکثر موارد فراموش‌شدنی‌اند. شاید برای یکی از نقش‌آفرینان اصلی «پدرخوانده»، انتظار موفقیت‌های بیشتری وجود داشت اما برای ماندگاری بعضی از بازیگران یک فیلم (یا شاید حتی یک صحنه) کافی است.

 

سید آریا قریشی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است