• کد خبر: 3789
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:9 خرداد 1401 ساعت: 11:06
جشنواره کن از دریچه صبا – 15

«مثلث غم»؛ فیلمی که شایسته نخل طلا نبود

پیتر بردشا (منتقد گاردین) درباره برندگان جشنواره کن نقدهایی را بیان کرد که در ادامه آن‌ها را می‌خوانید. 


«مثلث غم»، طنز فوق‌العاده غنی روبن اوستلوند، به‌ویژه با توجه به استعدادهایی که در بخش مسابقه کن به رقابت پرداختند، برنده‌ای ناشایست است.

کن امسال عضو دیگری به باشگاه دو نخلی‌ها اضافه کرد (کارگردانانی که دو بار برنده جایزه نخل شده‌اند) تا در کنار کن لوچ و برادران داردن قرار بگیرد. روبن اوستلوند که در سال ۲۰۱۷ جایزه نخل طلا را برای کمدی سیاهی که در دنیای هنر می‌گذشت، به نام «مربع» برنده شد، حالا دوباره نخل را برای فیلمی دیگر با عنوان[ی] هندسی در دست می‌گیرد: «مثلث غم»، طنزی خوش‌تصویر در مورد مد، جهانی‌سازی، فرهنگ خودشیفتگی و متمولان.

خب، شاید «مثلث غم» فیلمی باشد که جهان حال حاضر به آن نیاز دارد: سینمای ناخوشایند، سینمای حال بد، اما همچنین سینمایی که خیلی ما را ناراحت نمی‌کند و حس ما را نسبت به این‌که آدم‌های بد چه کسی هستند، می‌ستاید. ما به فیلمی در مورد یک دسته احمق ثروتمند نفرت‌انگیز روی قایق‌هایی که به سمت ناکجاآباد می‌روند و شایسته مرگ هستند، نیاز داریم؛ فیلمی که بازتاب‌دهنده دست شستن بدبینانه و خسته ما از جهان باشد، اما همچنین فیلمی باشد که حساسیت‌های خودمان را زیاد به چالش نکشد. این شرایطی است که همه ما در آن قرار داریم و شاید «مثلث غم» به آن حال و هوا می‌پردازد. «مثلث غم» می‌تواند از روح زمانه بگوید، اما نه آن‌قدر جالب (یا نه آن‌طور که در اصل) فکر می‌کند.

«مثلث غم» – مثل دیگر فیلم‌های امسال – باعث دودستگی منتقدان شد. سکانس افتتاحیه جالب است، اما باقی داستان وام‌ گرفته [شده] است (ایده‌هایی که از «شکم‌چرانی بزرگ» مارکو فرری و نمایشنامه «کرایتن شایسته» اثر جی. ام باری برداشت شده است) و داستان سنگین است. دیگر منتقدان جسارت و جلوه‌گری بی‌چون و چرای فیلم را دوست داشتند و مطمئناً «مثلث غم» جاه‌طلبی داشت. فیلم بی‌تردید محل بحث است. اما هیچ ایده‌ای در آن وجود نداشت که در فیلم قبلی روبن اوستلند، «مربع»، با ظرافت بیشتر، با ارزش‌تر و در عین حال قوی‌تر نباشد، و  «مثلث غم» برای من بسیار سطحی به نظر می‌رسید. شاید انتخاب بازیگران بین‌المللی و محیط داستان به فیلم کمک کرد تا داوران در موردش به اتفاق آرا دست پیدا کنند.

جایزه بزرگ به طور مشترک اهدا شد به فیلمی که در کن همه دوست داشتند: «نزدیک» ساخته لوکاس دونت درباره رابطه دوستی دو پسر سیزده ساله که نقش‌آفرینی شگفت‌انگیز و بسیار تأثیرگذاری هم داشت. جدای چشم‌پوشی‌های (بی‌نهایت کوچک) من در مورد «نزدیک»، من شخصاً فیلم را بسیار برتر از کارگردانی نمایشی متظاهرانه «مثلث غم» می‌دانم. اما این‌جا دوباره، بلای تفرقه و ناامیدی در میان داوران  سر به درآورد. جایزه به طور مشترک اهدا شد (یکی از دو جایزه مشترک اختتامیه) و «نزدیک» باید صحنه را با فیلم جالب اما ناقص و نسبتاً پیش پاافتاده «ستاره‌ها در ظهر» ساخته کلر دنی، که توسط بسیاری از منتقدان مورد تمسخر قرار گرفته بود، تقسیم می‌کرد.

من «ستاره ها در ظهر» را تلاشی جالب برای درهم آمیختن نگاه شخصی و سیاسی به واسطه مواجهه زنی آمریکایی و یک تاجر مرموز بریتانیایی دیدم – اما نقش‌آفرینی‌ها در سطح بالایی نبود.

جایزه هیئت داوران به طور مشترک به یکی از فیلم‌های بسیار محبوب من در کن رسید: «هشت کوه»، ساخته فلیکس ون گرونینگن و شارلوت واندرمیرش کاملاً عالی است، داستان درباره دو مرد است که با هم کلبه‌ای می‌سازند تا تابستان‌ها را آنجا بگذرانند، چیزی که در کودکی از آن محروم بودند.

«هشت کوه» جایزه را با «ایئو» [«عرعر»] به طور مشترک برد، فیلمی درباره یک الاغ (و به طور غیرمستقیم با الهام از «ناگهان بالتازار» اثر روبر برسون) که توسط دو چهره افسانه‌ای ساخته شده است. این فیلم توسط کارگردان لهستانی یرژی اسکولیموفسکی کارگردانی شد که اولین بار در سال ۱۹۷۲ با فیلمی با بازی دیوید نیون و جینا لولوبریجیدا به کن آمد و جرمی توماس – غول تهیه‌کننده فیلم‌های مستقل بریتانیایی –  تهیه‌کننده بود. «ایئو» فیلمی بود که بعد از دیدنش در ذهنم بزرگ شد و خیلی‌ها در کن فیلم را دوست داشتند.

انتخاب شخصی من برای نخل طلا، تریلر رمانتیک نوآر با شکوه «تصمیم به رفتن» ساخته پارک چان ووک بود که بازی‌های فوق‌العاده‌ای داشت – به‌ویژه بازیگر زن برجسته‌اش، تانگ وی – و از همه لحاظ خوش‌ساخت بود. در اهدای جایزه بهترین کارگردان عدالت آشکاری دیده می‌شود، هرچند من به جوایز بیشتری امیدوار بودم. در مورد رشته بازیگری، سونگ کانگ هو، بازیگر بزرگ کره‌ای جایزه بهترین بازیگر مرد را برای نقش مرد دلال و به لحاظ عاطفی پیچیده در فیلم کمدی «دلال» ساخته هیرو کازو کوره-ادا برد که بچه‌های ناخواسته را به زوج‌های بدون فرزند می‌فروشد. او این‌جا در کن به خاطر نقش اصلی‌اش در فیلم «انگل»، فیلم برنده نخل، بسیار محبوب است.

نقش‌آفرینی خوبی بود، اگرچه خود فیلم بهترین اثر کوره –ادا نیست. زر امیرابراهیمی بازیگر ایرانی جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت برای نقش روزنامه نگار محقق (شخصیت غیرواقعی) که راز پرونده (واقعی) یک قاتل زنجیره‌ای را در «عنکبوت مقدس» حل می‌کند. باز هم یک بازی خوب، البته نه در حد و اندازه بازی تانگ وی در «تصمیم به رفتن».

من بسیار خوشحالم که جایزه بهترین فیلمنامه به طارق صالح برای «پسری از بهشت» تعلق گرفت، فیلم طنز او همچنین یک درام جاسوسی با رگه‌هایی از آثار جان لو کاره بود. اما اعطای جایزه ویژه به برادران داردن برای درام اجتماعی-رئالیستی جالب اما بسیار معتدلشان، «توری و لوکیتا»، برای کن به پرستش اجدادشان می‌مانست.

کن امسال چنین بود: چند فیلم عالی از پارک چان ووک، لوکاس دونت، فلیکس ون گرونینگن و شارلوت واندرمیرش و فیلم پرهیاهو و متظاهرانه «مثلث غم» جایزه گرفتند. اما امسال ویترینی برای آثار بزرگ بود – آثاری که لذت آینده را برای مخاطبان سینما نوید می‌دهد.

نویسنده: پیتر بردشا (منتقد گاردین)/ مترجم: ارغوان اشتری/ منبع: دنیای تصویر آنلاین

 

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است